علی ناصری : قرار گرفتن در آستانه هفتادسالگی و رجوعی به آنچه که گذشته و تلاش برای یافتن تفاوتها و عناصر مشخصکننده مسیرها در طول زندگی، اتفاقی است که بیانش میتواند بیش از هر چیز حاوی پیامهای بسیاری برای نسل بعد باشد. یک هنرمند با بیان این مسأله و نشان دادن مسیر طی کرده ی زندگیاش در یک مدیوم هنری شاید بتواند حتی بزرگترین دستاورد خود را به مخاطبانش ارائه دهد و این خود موضوع و هدفی است که برای هنرمندان بسیاری در این سن به وجود آمده و به مهمترین مسأله فیلمساز در سالهای آخر زندگیاش تبدیل شده است.
برای فیلمسازی چون پدرو آلمادوار که درگیری بسیاری با گذشته خود دارد و هر بار اهمیت گذشته و نگاه متفاوتش به آن را در آثارش تأکید کرده چندان دور از ذهن نیست که در ابتدای دهه هشتم زندگی به سراغ گذشته خود رفته و از آن سخن بگوید.

رفتن به سراغ قصهای نزدیک به قصه زندگی خود جسارت بالایی میخواهد و امروز هر سینمادوستی میداند که پدرو آلمادوار فیلمساز جسوری است. او در بیان برخی مضامین پیچیده در ذهنش بارها تحسین شده و در واقع آنچه که امروز او را تبدیل به فیلمسازی تحسین شده در سینمای جهان کرده، همین جسارت او است، که همچنان ادامه دارد و این بار با «درد و شکوه» توانست اثری بسازد که میتواند یک اتوبیوگرافی باشد.
« آلمادوار » همواره در همه آثارش به موضوعاتی پرداخته که در هر نقطهای از جهان بیان آنها میتواند برای کارگردانش چالشزا باشد .او در انتخابهایش جسور بوده و این جسارت حتی او را در دنیایی متفاوت نشان داده و شاید برخی مواقع اظهارات او به قدری غیر قابل لمس است که زمینه را برای به سخره گرفتنش فراهم میکند.
فیلمهای موفق او که بیشتر در قرن بیست ساخته شدهاند و آثار متأخرش چون «پوستی که در آن زندگی میکنم» و «خیلی هیجانزدهام» مضامینی در دل خود دارند که نه تنها بیانشان در هر مدیومی بسیار سخت است بلکه به سراغ آنها رفتن و قصد ارائه این مضامین را داشتن به خودی خود جسارتی بالا را میطلبد.
درگیر بودن با گذشته در «شکوه و درد» آلمادوار نیز به وضوح دیده میشود، او همواره علاقهمند بوده تا در قصههایی که روایت میکند، به گذشته رجوع کند و در جدیدترین اثرش نیز قصهای موازی با قصه زمان حال تعریف میکند، که تأثیر گذشته بر آن چیز که مخاطب مشاهده میکند کاملاً مشهود است اما رجوع آلمادوار به گذشته و فلاشبکهایی که مدام مخاطب را به زمان طی شده پرتاب میکند بیشتر به وصلههایی اضافی تبدیل میشوند که خلاقیت چندانی در چسباندن آنها به فیلم وجود ندارد. هر چند که در «شکوه و درد» این وصله ناجور که کمی قابل قبولتر به نظر میرسد در نهایت به استفاده سمبلیکی تبدیل میشود که مخاطب با رضایت از آنچه که دیده،سالن سینما را ترک میکند اما در بسیاری مواقع تأکیدات فیلمساز که در چیدمان صحنههای حال و گذشته لو میرود «شکوه و درد» را مضمون زده میکند.
همراهی مخاطب با گذشته و حال کاراکتر اصلی فیلم و در نهایت تلاقی این دو با هم در سکانس پایانی که زمان گذشته و حال را به وسیله هنر سینما در کنار هم قرار میدهد میتواند این بار دلیل مناسبی برای رجوع به گذشته در اثر « آلمادوار » باشد. در واقع جدیدترین اثر سینمایی این فیلمساز اسپانیایی او را در بلوغی سینمایی نشان میدهد که بسیار امیدوارکننده است. در «شکوه و درد» دیگر اشکالات اصلی فیلمهای قبلی این فیلمساز دیده نمیشود، آلمادوار همچنان تبحرش در استفاده از رنگها را حفظ کرده و این بار روابط به شکلی منطقی بیان شده و فضا را مخاطب میتواند درک کند و از همه مهمتر بازی بازیگران فیلم است که در نوع خود در کارنامه این فیلمساز بینظیر به نظر میرسد.

فضای ناملموس و نامتعارف فیلمهای « آلمادوار » معمولاً کار را برای بازیگران سخت میکند، « آنتونیو باندراس» با «شکوه و درد» اولین بازی درخشان خود را ارائه داد و بازی او در «شکوه و درد» درخشانترین نقشآفرینی این بازیگر است که نبوغی نهفته در وی را پس از سالها ایفای نقش نمایان میکند. از منظر من ، «باندراس »بهترین بازی خود در طول دوران فعالیتش را به نمایش گذاشت و با دقت در حتی پلکزدنهایش نشان میدهد که چقدر در شناخت کاراکتری که آن را ایفا کرده دقت داشته. باندراس در «شکوه و درد» تمام فیزیکش را در اختیار نقشش قرار داده و به قدری در نقش فرو رفته که به راحتی هر کنشی که از کاراکتری چون سالوادور انتظار میرود را به مخاطب ارائه میدهد.

« آلمادوار» هنوز در مسیری قدم برمیدارد که سالها پیش فیلمسازی در آن را آغاز کرد، هر چند که مضامین خاص و عجیب فیلمهایش او را مورد تحسین قرار داده اما فیلمهای او همواره با ضعفهای بزرگی همراه بوده که نمیتوان از آنها چشمپوشی کرد، فضاسازی، منطق استتیک فیلمنامه و برخی مواقع بازی بازیگران از ضعفهایی بود که به خصوص در آثار اخیر این فیلمساز دیده میشد و در «شکوه و درد» آلمادوار با رفع این نقاط ضعف به اثر بهتری نسبت به دیگر آثار اخیرش دست یافت که میتواند بسیار امیدوارکننده باشد.